سردار عشق

دل نوشته

سردار عشق

دل نوشته

 

 

می دونم خیلی بی لیاقتم ،حتی لیاقت ندارم واست دردل کنم ولی چی کار کنم آدم عاشق پرو می شه  

خودم هم نمی دونم از کی  ولی یه زمانی حس کردم بدجوری توی دلم جا داری

بعد اون شب هم برام عزیز تر شدی

آقا می شه یه با ردیگه فقط یه بار دیگه بیای تو خوابم اما ایندفعه می شه خودت را ببینم می شه ؟؟؟؟؟؟

آقا می دونم خیلی این خواسته زیاده اونم واسه منی که خیلی وقتا کارایی کردم که ......

دلم خیلی گرفته

آقا هیچ وقت منو از خودت نرون هیچ وقت،  من حتی با خیال اینکه تو حرفام را می شنوی خوشم خوشیم را از من نگیر

می دونی چیه آقا اون شب نمی دونم چرا فکر کردم تو اینجا بودی با اینکه ندیدمت اما قلبم گفت تویی  نمی دونم چرا  .........

آقا جون به نظرت بخشیده می شم می دونی که منظورم چیه  ؟

 یک تکه تنهایی امید داره و منتظر می مونه.

 

یک تکه تنهایی.......

 

نظرات 5 + ارسال نظر
زهرا سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 09:01 ق.ظ http://www.saattanhaie.blogsky.com

فاطمه جون
.......
فکر کن آدم تو بلاگ خودشم نظر بده(چشمک)D:
قشنگ بود
اما بدون اونقدرام که فکر میکنی بی لیاقت نیستی
اینو جدی می گم......همین که من و تو رو تو مجلس عزاشون راه میدن خودش خیلیه.....
امروز عصر اون نگات میکرد وقتی کنار هم نشسته بودیم واسه اون (آقامونو میگم ) و اربابش حسین و رقیه اش گریه می کردیم......
ته دلم میگه نیگاه می کرد......
باهاش یه قراری گذاشتم.....که اگه لیاقت ندارم نتونم این ۴ روز عزاداریشو برم......نمی دونم شایدم من زیادی خوش خیالم////اما حافظ یه جوابی بهم داد که ........
به توجهاتش امید داشته باش.
خدایا..........................................................

دیانا سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:21 ق.ظ http://justkhodam.blogsky.com

سلام به دو تا دوست گلم
که اینقدر پاک و مهربونید
ایشالله هر چی که از خدا میخواین بهتون بده
خیلی دوستون دارم
شاد باشید

جاذب سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 06:49 ب.ظ http://www.the-end.blogfa.com

سلام...
توو زندگی همیشه گفتم >>>یا حسین<<<
در مواقع تنهایی میگفتم>>>یا حسین<<<
در مواقع خوشی میگفتم >>>یا حسین<<<
و حتی اون شب..اون شبی که شمع روشن خونمون داشت خاموش میشد کفتم>>>آقام حسین<<<آقام حسین>>>
ولی..ولی با این حال شمع خونمون...تکیه گاه هممون ...آرووم آرووم خاموش شد...
آقا نکرتم..نکرتم...از خذا بخواه که تنهام نذاره..از تو می خوام که تنهام نذاری....بهتوون محتاجم...محتاج تر از یه پولدار یا شایدم محتاجتر از هر محتاج...<<<یا حسین>>>

حمیدرضا سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:20 ب.ظ http://nimnegah.mihanblog.com

حتما لیاقت داری که اینا رو نوشتی ...
یا اباعبدالله ... و لا جعل الله آخر العهد منی لزیارتک ...

رسول چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 05:53 ب.ظ

یک تکه تنهایی امید داره و منتظر می مونه

فقط یک چیز میتونم بگم وبلاگتون جالبه و قشنگ





برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد