اصلا نمیدونم امشب چم شده.... ولی اینو خوب میدونم که عاجزانه رفتم در خونه اش

اینقده گریه کردم که دارم خفه میشم

خیلی دلم گرفته

آقا غلط کردم.....آقا یه غلطی کردیم نفهمیدیم....

آقا ترسم از این نیست که عذابم کنی

ترسم از اینه که تو برام گریه کنی

ترسم از جهنم نیست به خدااااااااااااااااااااااا

جهنم من اینه که ....آقام حسین جان تو منو از در خونت بیرون کنی

مثل خیلی ها که تو خیابونا راه میرن و دل چرکینن از خدا......

من دلم خوشه تورو دارم.....امید دارم که آقام منو دوست داره....آقا هوامو داره

آقاااااااااااااااااااا اینو به من بفهمون

آقا جون

هیچ کی بجز تو درد دل منو نمیدونه

هیچ کی هم بجز تو نمیتونه درد دلمو دوا کنه

ساعت تنهایی.......